بلده آرام دلم...یار دل آرام کو؟
آن که آرام برد از دلم آرام کو؟
آن که آرام برد عشق منو جان کو؟
آن که عاشقش شدم، جانان جانان کو؟
وای وای وای دل من شده عاشق چشاش...
وای که نمیدونستم میشم پریشون چشاش...
وای وای وای دل من شده دیوونه ی اون...
دل دیوونه ی من اسیر مست موی اون...
من...یه حس عاشقانه در تو...
تو...یه عشق جاودانه در من...
من بی بال و پرم بدون رویات...
بی تاج سرم بدون دنیات...
من با تو خوشم که بی قراره دلم...
من با تو خوشم آروم نداره دلم...
بی قرارتم یار...
****
سال ها بعد صاحب کودکی خواهم شد
که پدرش را عاشقانه دوست ندارم
هرگز شاهد نگاه عاشقانه
خلوت های دونفره
بین من و پدرش نخواهد بود
و شاید روزی از من درباره ی زندگی پر از عادتمان بپرسد
آنوقت من از ممنوعه های گذشته
از تقدیر نحسی که گریبان گیرمان شد
از رویاها ،
خلوت های نابمان ،
قهر های الکی ،
خنده و گریه ها
و در آخر بوسه خدافظی مان را خواهم گفت
از همان لحظه شاید برایش مادری خیانتکار شوم
یا شاید مادری که تمام رویا هایش بر باد رفته است
کسی چه میداند...
#فاطمه_مقدم
****
آدمایی که جای حرف زدن می نویسن، خطرناکن!
درست مثل همون مصدومایی که خونریزی داخلی دارن و ناغافل خط ممتد، سوت می کشه رو مانیتور زندگیشون ...
بی درد و بی علامت!
آدمایی که می نویسن مدت مدیدی توو سکوت بودن،
توو انزوای دسته جمعی،
از همونایی که مثل همون کلانتر کارتونی دوران بچگی مون،
هیچکس نمی فهمه چی میگذره
توو قلب طلایی یی که پشت ستاره ی حلبی چهره شون پنهون کردن...
آدمایی که می نویسن ،
اونقدر می نویسن تا یه روز جوهر احساس شون خشک بشه و بعد خودشون می شن نقش اول قصه های ناتموم بقیه...
درست مثل مجنون که اونقدر "مشق نام لیلا " کرد که بالاخره مرد!
آره؛ مرد!
آدمایی که جای حرف زدن می نویسن، آلارم نمی دن؛
سوپاپ اطمینان هم ندارن..
فقط یهو می ریزن...
کاملا یهو!
#ناهید_سعادتیان
*****
نظرات شما عزیزان: